19 آبان 1388 / 22 ذی القعده 1430 / 10 نوامبر 2009
19 آبان 1388 / 22 ذی القعده 1430 / 10 نوامبر 2009
19 آبان 1388 / 22 ذی القعده 1430 / 10 نوامبر 2009 |
آيت الله حاج شيخ محمد حسن كَلباسي ازعلماي حوزه علميه قم دار فاني را وداع گفت. آيت الله كلباسي 35سال درحوزه نجف بسربرد و ضمن تحصيل و تحقيق، به تدريس نيزپرداخت. سپس درسال1337هجري به حوزه علميه قم مهاجرت كرد و تدريس را در قم آغازكرد. ازآيت الله كلباسي تأليف يك دوره فقه و اصول و تقريرات دروس خارج فقه برخي ازعلماي بزرگ باقيست. |
دكتر سيدحسين فاطمي در سال 1296 ش در نايين به دنيا آمد. در سال 1315 به همراه برادرش وارد كارهاي مطبوعاتي شد و تا سال 1324 در روزنامه باختر فعاليت نمود. وي سپس براي تحصيل در فن روزنامه نگاري عازم اروپا گرديد و دربازگشت در سال 1328، روزنامه باختر امروز را تاسيس كرد. دكتر فاطمي پس از مدتي به همراه دكتر محمد مصدق رهبري جبهه ملي را بر عهده گرفت و توسط روزنامه خود، افكار و عقايد جبهه ملي را انتشار ميداد. او پس از نخست وزيري دكتر مصدق، در ابتدا به معاونت سياسي و پارلماني دولت و نمايندگي مجلس شوراي ملي رسيد و سپس در مهر 1331 عهده دار وزارت امور خارجه گرديد. از جمله كارهاي اساسي او در وزارت امور خارجه، قطع رابطه سياسي با انگلستان، بستن سفارت انگليس در تهران و كنسولگريهاي آن دولت استعمارگر در شهرستانها بود. دكتر فاطمي به عنوان وزير امور خارجه دولت دكتر مصدق و مدير روزنامه "باختر امروز" و از مخالفان سياستهاي استعماري انگلستان، پس از كودتاي امريكايي 28 مرداد 32 و بركناري دولت دكتر مصدق، تحت تعقيب مأموران رژيم شاه قرار گرفت. وي سرانجام پس از هفت ماه اختفا، در اسفند 1332 دستگير و در حالي كه بر اثر ضربات وارد شده به او، توان تكان خوردن نداشت در دادگاه حاضر شد. دكتر فاطمي در نهايت به اعدام محكوم گرديد و اين حكم در 19 آبان 1332 ش به مرحله اجرا درآمد. وي از همان سالهاي نخستين روزنامه نگاري، با رضا خان و خانواده پهلوي مبارزه ميكرد و از آنان انتقاد مينمود. از اين رو هميشه مغضوب دربار بود تا اين كه پس از كودتاي 28 مرداد، فرصت تصفيه به دست دربار افتاد و او را از سر راه برداشتند. |
پس از پيروزي حزب دموكرات آمريكا به رهبري جيمي كارتر، از آنجا كه او تز حمايت از حقوق بشر را اعلام كرده بود، تصميم گرفت تا اين نمايش تبليغاتي را به صورت عيني در كشورهاي وابستهاي مثل ايران به آزمايش بگذارد. به اين ترتيب با اعلام فضاي باز سياسي و حقوق بشر، صحنه سياسي - اجتماعي و اقتصادي ايران، يكباره از سمت شاهنشاهي ناب كه اصالت ملّيت ايراني آن روز را نشان ميداد به سوي كارتر گرايي خالص كه نشانگر وابستگي صد در صد بود، چرخش يافت و بار ديگر ايران، قرباني شيوههاي تبليغاتي آمريكا و حل مشكلات داخلي سردمداران اين كشور امپرياليستي گرديد. كارتر نيز همچون كِنِدي رييس جمهور قبلي، به اين نتيجه رسيده بود كه ادامه سياست سلطه جويانه آمريكا در كشورهايي كه زير فشار استبداد داخلي و سلطه اختناق آور آمريكا به نقطه انفجار رسيده است، امكانپذير نيست و آمارها نشان ميداد كه عصيان اين ملتها چون آتش زير خاكستر، با هر بهانهاي ميتواند شعله ور گردد. اعلان فضاي باز سياسي در حقيقت پاسخ مثبت محمدرضا پهلوي به كارتر بود كه تحولاتي در وضع زندانها و زندانيان سياسي به وجود آورد. همچنين، تغييراتي ظاهري در اين زمينهها براي نمايش به نمايندگان صليب سرخ جهاني و عفو بين المللي ايجاد گرديد و بخشي از محدوديتها و فشارها عليه پخش اعلاميهها، نوارها و رسالههاي عمليه حضرت امام خميني(ره) برداشته شد. سياست فضاي باز سياسي، نه تنها رژيم شاه را به اهداف سياسي خود نائل نكرده وتشنج و خشم ملت را نزدوده بود، بلكه مشكلات جديدي نيز بر انبوه مشكلات حل نشده قبل افزود، تا اين كه زمينهاي حياتي براي پيروزي نهضت اسلامي و سقوط رژيم پهلوي، در بهمن 1357 پديد آورد. |
با قطعنامه مهمي كه سازمان ملل متحد تصويب كرد، مردم فلسطين به عنوان يك ملت بايد حقوق، اراضي و اموال خود را به دست آورند و سازمان آزاديبخش فلسطين با حقوق مساوي در هر كنفرانس صلح خاورميانه شركت كند. در اين قطعنامه، صهيونيسم، يك نوع تبعيض نژادي قلمداد شده است. ايران به قطعنامه فلسطين رأي موافق داد و نماينده اسرائيل، قطعنامه سازمان ملل را پاره پاره كرد. نماينده آمريكا اخطار كرد كه كنگره آمريكا از سازمان ملل انتقام خواهد گرفت و مجلس سناي امريكا خواستار تجديد نظر در روابط آمريكا و سازمان ملل شد. |
دولت فرانسه از ابتداي شروع جنگ، حمايت وسيع و همه جانبهاي از عراق به عمل ميآورد و در طول جنگ، اين حمايت ابعاد وسيعتري يافت. در اين ميان، فرانسه از اعطاي هر گونه كمك و وام براي خريدهاي تسليحاتي عراق فروگذار نميكرد به طوري كه طي سالهاي بعد، دولت فرانسه حدود پنج ميليارد دلار وام ديگر در اختيار بغداد گذاشت و به اين ترتيب به بزرگترين شريك اروپايي عراق تبديل شد. اين اقدامات در حالي بود كه پاريس همواره از پرداخت بدهي يك ميليارد دلاري خود به جمهوري اسلامي ايران طفره ميرفت. |
خواجه نظام الملك، دانشمند و از شخصيتهاي مهم سياسي - فرهنگي قرن پنجم هجري است كه در طوس به دنيا آمد. او از جمله دانشمنداني است كه تاثير بسيار زيادي بر تحولات سياسي و فرهنگي عصر خويش گذاشت. خواجه در دربار سلسلهي سلجوقيان به وزارت منصوب شد و در طي سي سال وزارت خود،در حل و فصل امور مملكتي تلاش بسياري كرد و بسياري از پيشرفتهاي ايران در زمان سلجوقيان، مديون كارداني و لياقت او بود.از اقدامات مهم خواجه نظام الملك، تاسيس مدارس متعددي در شهرهاي مهم بود كه به نظاميه معروف شدند. خواجه از نويسندگان چيرهدست ادب فارسي نيز به شمار ميرود. او تجربهي ساليان دراز وزارت خويش را دركتابي به نام سياست نامه گردآوري كرده است. |
تفسير مجمع البيان نوشتهي علامه شيخ طبرسي يكي از مفسرين بزرگ قرآن است. وي از علماي مشهور ايران بود كه به خاطر فضيلت، درستكاري و امانت داري در علوم فقه، حديث و تفسير به امين الاسلام،يعني امانت دار اسلام شهرت يافت. تفسير مجمع البيان كه ازتفاسير مهم قرآن ميباشد،تفسيري مرجع و قابل استفاده براي دانشمندان مسلمان بوده و هست. اين تفسير بارها چاپ شده و ترجمهي فارسي اين تفسير،در سي جلد موجود است. |
ميرسيد علي همداني پسر سيدشهابالدين همداني ملقب به علي ثاني يا شاه همدان و معروف به مخدوب علي شاه، از عارفان و شاعران ناميقرن هشتم هجري است. او از شاگردان شيخ تقيالدين علي دوستي سمناني (شاگرد ممتاز شيخ علاءالدوله سمناني) بود كه به راهنمايي دو تن از شاگردان و جانشينانِ شيخ علاءالدوله سمناني، در اواسط قرن هشتم هجري از ايران عازم هندوستان گرديد و در كشمير به تبليغ و نشر مكتب تصوف پرداخت. مرگ مخدوب علي شاه به سال 786 ق در ولايت كبر و سواد هندوستان اتفاق افتاد. |
ملامحمد علي نوري اصفهاني، عارف و عالم در نور متولد شد. او در موطن خود در انزوا و تفكر زندگي ميكرد و بر حَسب علاقه، به سير آفاق و انفس پرداخت. بعدها به هندوستان سفر كرده و در بازگشت به علت تلاطم دريا تمامي كتب و يادداشتهايش را از دست داد. ملاي نوري از عرفاي قرن 13 بشمار ميرود كه در سال 1253 در اصفهان وفات يافت. حاشيه بر شرح لمعه و حاشيه بر مثنوي مولوي از آثار اوست. |
كودتاي معروف 18برومِر در فرانسه روي داد. برومرنام دومين ماه درتقويم انقلابي فرانسه بود كه برابربا ماه نوامبردرتقويم ميلادي است. درچنين روزي ناپلئون بناپارت كه قدرت را درفرانسه دردست داشت به دعوت پنهاني يكي ازاعضاي هيئت مديره حكومتي سفرخود را به شمال اِفريقا ناتمام گذاشت و به فرانسه بازگشت. ناپلئون با اتكا به نيروي نظامي، پارلمان و هيئت مديره را منحل كرد و خود بطور رسمي و علني قدرت و زمام اموررا بدست گرفت. ناپلئون با نام كنسول درمجمع كنسولا حكومت خود را آغازكرد و درسال1802ميلادي به عنوان كنسول اول مادامُ العمربرگزيده شد. گفتني است كه ناپلئون يك سال بعد با برچيدن مجمع كنسولا خود را امپراتور خواند و اين مقام را درخانوادهاش موروثي اعلام كرد. |
كشور مراكش تحت الحمايه فرانسه و اسپانيا شد. مراكش ازآغازقرن بيستم ميلادي مورد توجه قدرتهاي بزرگ استعماري قرارگرفت اما سرانجام درسال 1912پس ازبحرانهاي متعدد، براساس معاهده تماس مراكش ميان فرانسه و اسپانيا تقسيم شد. درهمان زمان مقاومت مسلحانه مردم مراكش آغازشد و عاقبت پس از سالها جنگ درسال 1956ميلادي مراكش به استقلال رسيد. |
فيليپ برونلسكي در 10 نوامبر 1375م به دنيا آمد و در جواني زرگري و پيكرتراشي مهارت يافت. آنگاه به معماري روي آورد و در اين عرصه بود كه به شهرت رسيد. وي در عين حال كه به پيكرتراشي ادامه ميداد، علاقهاش بيش از پيش به معماري معطوف گرديد و در اثر سفرهاي پيدرپي به رم، شيفته معماري ويرانههاي روم باستان شد. برخي معتقدند ايتاليايىها در قرن چهاردهم ميلادي بر اين باور بودند كه وظيفه احياي شكوه و مجد گذشته را برعهده دارند و بايد هنر، علم وفضيلت كه در دوره كلاسيك شكوفا شده ولي به دست اقوام غيرِ متمدن شمالي از ميان رفته بود، را زنده نمايند. برونلسكي را غالباً به عنوان ابداع كننده مكتب پِرْسْپِكتيو ميشناسند. براساس اين نظامِ تصويري، اولا اشياء هرچه دورتر از چشم بيننده باشند، كوچكتر به نظر ميآيند و ثانيا خطوط متوازي در اين آثار در دور دستْ، ظاهراً به هم ميرسند. در واقع برونلسكي به مطالعه اصول رياضي و تناسبات در بناها پرداخت و اصول بصري - رياضي در هنر را ترسيم نمود. اصول موردنظر برونلسكي تا حدود 5 قرن پس از وي بر معماران اروپايى و امريكايى تاثير بسزايي داشت. وي در آثار خود با نبوغي استثنايي، نه فقط روشهاي سنتي ساختمانسازي را كنار گذارد و روشهاي نوين ابداع نمود بلكه بسياري از دستگاههاي مكانيكي لازم براي اين كار را نيز اختراع كرد. فيليپو برونلسكي سرانجام در 24 فوريه 1446م در 71 سالگي درگذشت. |
يوهان فردريك شيلِّر نويسنده، شاعر و نمايشنامه نويس آلماني در دهم نوامبر 1759م در ايالت وِرْتِمْبرگ آلمان به دنيا آمد. وي از كودكي عشق سرشاري به نويسندگي و شعر داشت و نخستين اثرش را در هجده سالگي به نگارش درآورد. شيلْلِر پس از پايان تحصيلات، رسماً به كار نويسندگي پرداخت و بعدها با گوته، شاعر و نويسنده بزرگ هموطنش آشنا شد. شيلْلِر مانند گوته، سبكي نو در ادبيات آلماني پديد آورد و يكي از فصول درخشان ادبيات قرن نوزدهم آلمان به او تعلق گرفت. بزرگترين اثر شيلْلِر، درام راهزنان نام دارد كه از معروفترين نمايشنامههاي ضد استبدادي او محسوب ميشود. او بعد از انتشار اين نمايشنامه از نويسندگي منع شد. شيلْلِر در نمايشنامه نويسي چيره دست بود و سبك نويسندگياش به مكتب كلاسيك شباهت نزديك دارد. آثار وي دربردارنده ظرافت، دقت، سادگي و وقار هستند. نمايشنامههاي بزرگ شيلْلِر، حماسي يا تراژدي هستند و زمينههاي تاريخي و سياسي دارند. اين آثار همچنين همگي مبيّن ايدهآليسم و خيالپردازي و تصورسازي ميباشند و بر اصول متين اخلاقي شيلْلِر و تاكيد وي در آزادي و شرافت انساني استوارند. شيلْلِر پس از گوته، از بزرگترين پايهگذاران ادبيات جديد آلمان است و شعراي رمانتيك قرن نوزدهم آلمان، تحت تاثير وي بودهاند. شيلْلِر، زيبايى را چه در قلمرو شعر و چه در فلسفه، دومين خالق بشر مينامد. در نظر او تنها تربيت و فرهنگ و ادراك زيبايى است كه قادر است به روح بشر اعتلا بخشد. هنر در نظر شيلْلِر، بزرگترين مربي فرد و جامعه است. توصيف شاعرانه در برخي آثار شيلْلِر به او امكان ميدهد كه هسته مركزي جامعه و خانواده و حكومت را در وحدت و كلّيت و اشتراك منافع جاي دهد و موجوداتي را كه به وسيله عشق و يگانگي به هم پيوستهاند، در آيندهاي توام با صلح و سلامت جاوداني تجسم بخشد. شيلْلِر به همراه گوته، دو نابغه شعر و ادب و دو نويسنده كلاسيك آلمانند و شيلْلِر را شاعر ملي آلمان نيز خواندهاند. از مهمترين آثار شيلْلِر ميتوان از داستان آتالا، منظومههاي فلسفي، ترانه ناقوس و نمايشنامه والِنِشتاين و... نام برد. فردريك شيلْلِر سرانجام در نهم مه 1805م در 56 سالگي درگذشت. |
مصطفي كمال پاشا معروف به آتاتورك به معني پدر تركها در 30 ژانويه سال 1881م به دنيا آمد. وي از جواني وارد نظام شد و در سالهاي 1911 به بعد در جنگ عليه ايتاليا در ليبي و سپس جنگ بالكان، شركت كرد. ولي بزرگترين پيروزي نظامي او كه موجب شهرت و محبوبيت وي در ميان نظاميان ترك شد، شكست دادن نيروهاي فرانسه و انگليس در نبرد گاليپولي در سال 1915م بود. او بعد از اين جنگ نيز درمراحل نهايى جنگ جهاني اول در قفقاز و روسيه جنگيد و پيروزيهايى به دست آورد. آتاتورك پس از جنگ جهاني اول در رأس افسران جوان ناسيوناليست، طي كودتايى امپراتوري عثماني را منحل كرد و با تشكيل دولت موقت انقلابي در آنكارا، جمهوري تركيه را بنا نهاد. مصطفي كمال سپس، سلطنت و خلافت را در امپراتوري عثماني كه جز سرزمين كنوني تركيه چيزي از آن باقي نمانده بود لغو كرد و در سال 1923م به عنوان اولين رئيسجمهور تركيه انتخاب شد. سياست كلي داخلي و خارجي حكومت آتاتورك عبارت بود از جدايى دين از سياست، تأسيس حكومت لائيك در تركيه، ايجاد نظام حقوقي و قضايى اروپايى در اين كشور، اتخاذ سياست بيطرفي در مناسبات بينالمللي تركيه به منظور حفظ استقلال كشور، پايهريزي صنايع جديد مطابق الگوهاي غربي، ترويج فرهنگ اروپايى و اتكا بر ناسيوناليسم و ملي گرايى تركي. آتاتورك در چارچوب سياست اسلام زدايى خود كه انگليسيها به وي ديكته كرده بودند، پس از الغاء خلافت، وزارت شريعت و امور خيريه و دادگاههاي مذهبي را منحل نمود. تعطيلي و تمسخر زيارتگاهها و اماكن مذهبي، قرار دادن اذان تركي به جاي عربي، منع استفاده از نامهاي خانوادگي عربي، تغييرنام اسلامبول به استانبول، قرار دادن روز يكشنبه به عنوان روز تعطيل، ممنوعيت هر گونه حركت مذهبي، ممنوعيت استفاده زنان از حجاب اسلامي، استفاده از تقويم ميلادي به جاي تقويم قمري، كنار نهادن دين رسمي اسلام و تعيين حكومت سكولار، جايگزيني الفباي لاتين به جاي الفباي تركي و نمونههاي فراوان ديگر، از جمله اقدامات دين ستيز اين عنصر خودباخته غرب ميباشد. در همين راستا بود كه رضا خان پهلوي پس از سفر به تركيه و ديدار با آتاتورك، سياستهاي سكولاريستي وي را در ايران به مرحله اجرا گذاشت. حكومت آتاتورك مبتني بر يك نظام تك حزبي و ديكتاتوري بود. او از ابتداي حكومت خود به اجراي برنامههاي وسيعي براي اروپايى كردن تركيه همت گماشت و در راستاي تحقق اين هدف، قانون مدني سوئيس، قانون جزاي ايتاليا و قانون تجارت آلمان را در كشور رواج داد. جمهوري تركيه در مدت كوتاهي به ديكتاتوري كامل مبدل شد. كليه امور مملكت با صدور فرمان از سوي آتاتورك انجام ميگرفت و در برابر خواست او، مجلس و پارلمان اجازه هيچ گونه اعتراض و مخالفتي نداشتند. با اين حال آتاتورك سعي ميكرد در سياست خارجي، خود را فردي صلحجو نشان دهد و به همين سبب، قراردادها و پيمانهاي دوستي متعددي را با كشورهاي جهان به امضا رسانيد. آتاتورك چهار بار به رياست جمهوري تركيه انتخاب شد و سرانجام پس از پانزده سال زمامداري، در دهم نوامبر 1938م در 57 سالگي درگذشت. |
تريگوه لي سياستمدار نروژي و اولين دبيركل سازمان ملل متحد در سال 1896م به دنيا آمد. وي در سال 1941م به وزارت امور خارجه نروژ انتخاب شد و در اول فوريه 1946م، پس از پايان جنگ جهاني دوم و بازگشت ثبات به جهان، به عنوان نخستين دبير كل سازمان ملل متحد، براي يك دوره 5 ساله انتخاب شد. او در اول نوامبر 1950م، پس از پايان اين دوره، براي مدت 5 سال ديگر در اين سمت ابقا شد. تريگوهلي در زندگي سياسي و اجتماعي به عنوان يك حقوقدان و كارشناس امور كارگري شناخته شده و نقش موترش در رفع اختلافاتهاي كارگري، به وسيله ميانجيگري و سازش، زمينه مناسبي براي نمايش توانايىهاي او در رفع مسالمتآميز اختلافات بينالمللي فراهم كرده بود. ابتكار عمل او در مورد مسائل فلسطين، جنگ اعراب و اسرائيل، دخالت در جنگ كره، تلاش براي تخليه ايران از نيروهاي متفقين، ارائه برنامه بيست ساله صلح و اصول دهگانه برنامه صلح و... از جمله فعاليتهاي دوران دبيركلي تريگوهلي بوده است. تريگوهلي كه سياست ميانهرو و محافظهكارانهاي را نسبت به مسايل سياسي جهان دنبال ميكرد درنهايتْ، به سبب بيماري در دهم نوامبر 1952م استعفا داد و داگ هامِرْ شولْدْ، ديپلمات سوئدي، جانشين او گرديد. هرچند اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه ادامه جنگ سرد ميان شرق و غرب و وجود فضاي بياعتمادي كه بلوك شوروي نسبت به فعاليتهاي دبيركل سازمان ملل داشت، باعث گرديد كه تريگوهلي از ادامه فعاليت رضايتبخشِ خود مايوس گردد. تريگوهلي سرانجام در سال 1970 در 74 سالگي درگذشت. |
صهيونيسم كه نام آن از كوه صهيون در بيتالمقدس گرفته شده، نهضتي است كه از اواخر قرن نوزدهم ميلادي به منظور ايجاد يك ميهن يهودي به وجود آمد. مهمترين ويژگي صهيونيسمْ، برتريطلبي نژادي است و بنياد و ريشه تمامي رفتار و كردار صهيونيستها، اعتقاد عميق به برگزيدگي قومي ميباشد. آنان معتقدند كه از ديگران بالاتر، برتر و ارزشمندتر هستند و همه ثروتها، قدرتها و رهبري جهان بايد در اختيار آنان باشد. بر اساس اين اصول بود كه دولت مجهول و غاصب اسرائيل در قلب جهان اسلام شكل گرفت و خود را بر جغرافياي سياسي كشورهاي اسلامي تحميل كرد. مرام نژادپرستانه صهيونيستي در اجتماع رژيم اسرائيل مشهود است به طوري كه بخشي از رژيم حقوقي اين رژيم، برمبناي قوانين نژادپرستانه شكل گرفته است. در نتيجه، مجمع عمومي سازمان ملل متحد تحت فشار افكار عمومي در تاريخ دهم نوامبر 1975م با صدور قطعنامه 3379 خود اعلام كرد كه صهيونيسم يكي از گونههاي نژادپرستي و تبعيض نژادي است. صدور اين قطعنامه و قطعنامههاي مشابه، گرچه موجوديت رژيم صهيونيستي را زير سؤال ميبرد اما در مقام عملْ در رفتار اين رژيم اشغالگر تاثيري نداشت. رژيم صهيونيستي پس از اين قطعنامه نيز از ادامه روش نژادپرستانه خود دست برنداشت و آن را ادامه داد. در نهايت، اين قطعنامه 16 سال بعد در جريان كنفرانس صلح مادريد ميان اعراب و اسرائيل در اوايل نوامبر 1991م لغو شد. |
لئونيد بِرژنِف، رهبر پيشين اتحاد جماهير شوروي سابق در 19 دسامبر سال 1906م در خانوادهاي فقير در اوكراين به دنيا آمد. وي پس از اتمام تحصيلات خود وارد حزب كمونيست شد و مدارج ترقي را پيمود. بِرژنِف در طي سالهاي بعد با حمايت ويژه خروشچف، به كميته مركزي حزب كمونيست راه يافت و در جريان جنگ جهاني دوم، تحت نظر مستقيم خروشچف، در سمت كميسر سياسي ارتش سرخ در اوكراين خدمت كرد. بِرِژنف در جريان نوزدهمين كنگره حزب كمونيست شوروي، به توصيه خروشجف به عضويت كميته مركزي حزب كمونيست برگزيده شد و پس از مرگ استالين نيز تحت توجه و حمايت خاص خروشچف به سرعت در تشكيلات حزبي ترقي كرد. بِرژنِف در سال 1960م به سمت رياست هيأت رئيسه شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي كه يك مقام تشريفاتي و معاون رياست جمهوري بود، انتخاب شد و در نهايتْ در سال 1964م به مقام معاونت خروشچف در رهبري حزب، ارتقا يافت. بِرِژنف در همين موقعيت حساس، هنگامي كه خروشچف براي استراحت در خارج از كشور به سر ميبرد، به ولي نعمت خود خيانت كرد و موجبات بركناري او را از نخست وزيري و رهبري حزب كمونيست شوروي فراهم ساخت. از اين زمان، بِرِژنف 58 ساله رهبري شوروي سابق را به عهده گرفت. لئونيد بِرژنِف، پيرمردي از مجموعه امپراتوري پيرمردان در شوروي سابق بود كه حوادث مثبت و منفي فراواني را در دوران حكومت خود در داخل و خارج مرزهاي اين كشور تجربه كرد. او در حالي كه به سياستهاي تشنجزدايى اظهار شيفتگي ميكرد و براي همزيستي مسالمتآميز تلاش مينمود، از مسابقات تسليحاتي با رقباي غربي خود عقب نماند و بودجه عظيمي از كشورش را به توليد و انباشت انواع سلاحها و برنامههاي تسخير فضا اختصاص داد. وي صاحب دكتريني معروف به دكترين بِرِژنف بود كه بر اساس آن تمام كشورهاي سوسياليستي جهان به مثابه يك اردوگاه به شمار ميروند و با خلل آمدن به هر يك، بقيه بايد در رفع آن مداخله كنند. او معتقد بود كه پيوند نظامي، ضامن بقاي اردوگاه كمونيسم خواهد بود. بر مبناي همين دكترين بود كه در سال 1968م و 1979م، دستور تهاجم ارتش سرخ شوروي سابق به چكسلواكي و افغانستان را صادر كرد. چرا كه به نظر تئوريسينهاي حزب كمونيست، دفاع از نظام سوسياليستي در يك كشور، تنها، مسئله آن كشور نبود، بلكه در مرحله نخستْ، امري بود مربوط به كل نظام جهاني سوسياليستي، كه رهبري آن را شوروي در اختيار داشت. همچنين مهمترين پيمانهاي منع آزمايشهاي هستهاي ميان امريكا و شوروي، در دوران زمامداري او به امضا رسيد. در عرصه داخلي، اقدامات بِرژنِف را اينگونه ميتوان بيان نمود: كنار نهادن روش محافظهكارانه و توقف استالين زدايى، كه به سركوب عناصر ناراضي و مخالف انجاميد؛ تقويت جايگاه و موقعيت سياسي حزب كمونيست، استفاده از تمامي ابزار و امكانات اداري در جهت كنترل فرهنگ و عقيده؛ افزايش نفوذ ارتش و كادر نظامي و نيز نظاميگري در عرصه تبليغات و آشناسازي دانشآموزان با عملكرد پيروزمندانه ارتش سرخ شوروي در جنگ جهاني دوم و بالاخره تأكيد فزاينده بر ناسيوناليسم روسي. اين مسائل البته به شخصيت بِرژنِف باز ميگشت كه در پرتو بهرهبرداري از اين مسائلْ قدرت خود را به اوج ميرساند و مقامات دبيركلي حزب كمونيست، رياست جمهوري و فرماندهي كل قواي مسلح را در اختيار گرفت. لئونيد بِرژنِف سرانجام پس از 18 سال رهبري بلامنازع شوروي، در دهم نوامبر 1982م بر اثر سكته قلبي در سن 76 سالگي درگذشت و يوري آندروپوف به جانشيني او انتخاب شد. در دوران رهبري بِرژنِف بر شوروي، حكومت اين كشور تا اقصينقاط افريقا و آسيا گسترش يافت ولي آخرين ماجراجويى او در افغانستان به شكست انجاميد. دوران حاكميت بِرژنِف در نوعي از محافظهكاري همراه با شدت عمل خلاصه ميشد. تلاش در جهت كاهش اختلاف در سطح درآمدها، اجراي طرحهاي بزرگِ خانهسازي، امور بهداشتي و آموزشي، تمركز سياسي و ايدئولوژيك، افزايش هزينههاي دفاعي و كاهش نرخ رشد اقتصادي، برخي از اقدامات و نتايج به دست آمده در دوره طولاني مدت حكومت بِرژنِف به حساب ميآيد. در دوران حكومت بِرژنِف، فساد در سازمانهاي حزبي و دولتي شوروي گسترش يافت، به طوري كه همين مسئله يكي از عوامل اصلي نابسامانيها و فروپاشي شوروي در كمتر از ده سال پس از مرگ او بود. |
محمد ياسر عبدالرحمن عبدالرؤف القدوه الحسيني معروف به ياسر عرفات در 4 اوت 1929 در قاهره به دنيا آمد. پدرش يك بازرگان فلسطيني بود كه در جريان نخستين جنگ اعراب با اسرائيل در سال 1948م كشته شد. ياسر عرفات پس از طي تحصيلات خود، سعي در ايجاد هماهنگي ميان دانشجويان فلسطيني عليه رژيم صهيونيستي نمود و در اين راستا جنبش فتح براي آزادي فلسطين را تأسيس كرد. عرفات پس از چندي رياست كميته اجرايى سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) را بر عهده گرفت و در طول سالهاي بعد به عنوان نماينده ملت فلسطين شهرت يافت و با همين عنوان در سازمان ملل و كشورهاي جهان حضور پيدا كرد. با آغاز انتفاضه فلسطين در سال 1987م، ياسر عرفات ضمن تأييد اين قيام و بهرهبرداري سياسي از آن، در نيمه نوامبر 1988م تشكيل دولت فلسطين را اعلام نمود و سپس موجوديت و تشكيل دو دولت يهودي و فلسطيني در كنار يكديگر را پذيرفت. عرفات با اتخاذ اين شيوه بر اين باور بود كه ميتوان از راه مبارزه سياسي به راه حل مناسب جهت استيفاي حقوق فلسطينيان دست يافت. از اين زمان، مذاكرات ساف با رژيم صهيونيستي آغاز شد و ابتدا در چارچوب كنفرانس صلح مادريد در سال 1991م و سه سال پس از آن با امضاي پيمان اسلو گفتوگوها ادامه يافت و به تشكيل حكومت خودگردان در كرانه باختري رود اردن و نوار غزه انجاميد. عرفات كه حدود چهل سال داعيه رهبري مردم فلسطين را داشت در كارنامه خود از جنگ چريكي و مبارزه طولاني با رژيم اشغالگر قدس تا سازش و تسليم در برابر اين رژيم را ثبت نمود. اما در اواخر عمر به نوعي در حاشيه قرار گرفته بود و گاهي نيز از وي به عنوان مانعي در جهت تسليم كامل فلسطينيان ياد ميشد. عرفات سرانجام پس از يك دوره بيماري در 10نوامبر 2004م در 75سالگي درگذشت و در راماللَّه مدفونگرديد. |
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}